زمانی که تصمیم خودم برای بازی سازی را نهایی کردم تحقیقاتم در این حوزه را بصورت گسترده ای شروع کردم و کم و بیش شما را هم در طول این مسیر از تعدادی از آن ها مطلع ساختم. اما پس از این همه مدتی که از آغاز کارم می گذرد کم کم متوجه شدم یکی از ویژگی های بارز و موثر خودم در طول این سال ها را تقریبا به کناری گذاشته ام و برای همین به اندازه ی سابق از انجام دادن کارها لذت نمی برم. به جرئت می توانم ادعا کنم که در ابتدا من اطلاعات مستندی و کافی در مورد مراحل بازی، سند طراحی و تمام مواردی که در این وبلاگ آورده ام در اختیار نداشتم. تصمیم گرفتم ، سعی خودم را کردم و از هر دری هم که شده خرده اطلاعات را جمع آوری کردم تا بتوانم مسیر بازی سازی را برای خودم و حتی دیگران در حد توانم روشن نمایم. اما چیزی که در این مسیر متوجه تغییر آن نبودم، محصور شدن خلاقیت و نشاط من در بین حجم عظیم اطلاعات گرداوری شده توسط خودم بود! بله...به عنوان مثال وقتی پس از چند ماه به خودم نگاه کردم دیدم به شدت درگیر سند طراحی بازی و رعایت تمامی چهارچوب های مندرج در آن شده ام. اینکه سندی که در حال نوشتن آنم باید بیشترین شباهت ممکنه را به الگوی شناخته شده توسط خودم داشته باشد و این همان جایی است که من به اشتباه خودم را درگیر آن کرده بودم، مسئله ای که نه تنها لذت کار کردن را ازم گرفته بود، بلکه موجب کاهش سرعت پیشروی من در انجام امور شده بود. اما سرانجام چگونه خودم را از این مسائل جدا کردم؟