زمانی که تصمیم خودم برای بازی سازی را نهایی کردم تحقیقاتم در این حوزه را بصورت گسترده ای شروع کردم و کم و بیش شما را هم در طول این مسیر از تعدادی از آن ها مطلع ساختم. اما پس از این همه مدتی که از آغاز کارم می گذرد کم کم متوجه شدم یکی از ویژگی های بارز و موثر خودم در طول این سال ها را تقریبا به کناری گذاشته ام و برای همین به اندازه ی سابق از انجام دادن کارها لذت نمی برم. به جرئت می توانم ادعا کنم که در ابتدا من اطلاعات مستندی و کافی در مورد مراحل بازی، سند طراحی و تمام مواردی که در این وبلاگ آورده ام در اختیار نداشتم. تصمیم گرفتم ، سعی خودم را کردم و از هر دری هم که شده خرده اطلاعات را جمع آوری کردم تا بتوانم مسیر بازی سازی را برای خودم و حتی دیگران در حد توانم روشن نمایم. اما چیزی که در این مسیر متوجه تغییر آن نبودم، محصور شدن خلاقیت و نشاط من در بین حجم عظیم اطلاعات گرداوری شده توسط خودم بود! بله...به عنوان مثال وقتی پس از چند ماه به خودم نگاه کردم دیدم به شدت درگیر سند طراحی بازی و رعایت تمامی چهارچوب های مندرج در آن شده ام. اینکه سندی که در حال نوشتن آنم باید بیشترین شباهت ممکنه را به الگوی شناخته شده توسط خودم داشته باشد و این همان جایی است که من به اشتباه خودم را درگیر آن کرده بودم، مسئله ای که نه تنها لذت کار کردن را ازم گرفته بود، بلکه موجب کاهش سرعت پیشروی من در انجام امور شده بود. اما سرانجام چگونه خودم را از این مسائل جدا کردم؟
یکی از ویژگی هایی که خودم از داشتن آن کاملا راضی ام ، درک صحیح اصول حاکم بر یک مسئله و به کار گیری آن در موارد مشابه است! یعنی اینکه وقتی به یک مسئله ساده یا پیچیده نگاه می کنم می توانم اصولی که آن کار بر آن حاکم است را با سرعت مناسبی استخراج کنم و این در حالی است که خودم را به هیچ وجه درگیر جزئیات بی درد نخور آن کار نمی کنم. بهترین مثالی که در این مورد می توانم بیان کنم، بازسازی دستگاه تصفیه آب آکواریوم خانه ی ماست! وقتی دستکاه تصفییه آواریوم خانه ی ما کارایی خودش را از دست داد در ساده ترین حالت می توانستم بروم و یک دستگاه جدید تهیه کنم. اما روشی که من در پیش کرفتم مقداری متفاوت بود. اصول کاری دستگاه بسیار ساده بود. مکش آب و گذر دادن آن درون فیلتر های تصفیه. فکر نکنم اصول حاکم بر دستگاه های دیگر هم چیزی غیر این باشد. پس دست به کار شدم و یا استفاده از موتور همان دستگاه قبلی دستگاه جدید را سر هم کردم. شکل هر دوی آن ها را می توانید بطور نسبی در نقاشی زیر ببینید:
من با اینکار توانستم کارایی دستگاه تصفیه را چندین برابر بیشتر کنم. سیستم جدید از فیلتر های شنی و ابری بصورت همزمان استفاده می کرد و این در حالی بود که تصفیه قبلی فقط از فیلتر های ابری استفاده می کرد. حتی در سیستم جدید به دلیل بیشتر کردن فاصله ی محل ورودی و محل خروجی آب توانستم جریان بهتری را درون آکواریوم ایجاد کنم. تنها کاری که در این مثال من انجام دادم عدم درگیر شدن با ساختار فعلی دستگاه تصفیه و عدم اجبار خودم به رعایت کردن آن بود. از دیگر جزئیات بگذریم اما منظورم از بیان این مثال چه بود؟ ببینید همان طور که قبلا هم بیان کردن وجود عناصری مثل سند طراحی بازی و امثال آن امری مهم و ضروری در پیشبرد مسائل است ولی اینکه ما بخواهیم مثلا سندی را بنویسیم که دقیقا همانند سندی باشد که در مطالب قبلی برایتان بیان کردم کار اشتباهی است. ما باید اصول حاکم بر کار را مشاهده کنیم و سعی کنیم آن ها را در مسیر ساخت بازی خود رعایت کنیم. حتی اگر توانستیم همانند تجربه ی من در بازسازی دستگاه تصفیه خلاقیت های خود را هم وارد مسئله کنید و آن موقع است که می توانید تاثیر شگفت انگیز آن را بر روند کارتان مشاهده کنید. نتیجه ی مثال بالا برای من بسیار لذت بخش و شیرین بود و در انتها نیز همه از محصول به دست آمده احساس رضایت می کردند. البته هیچ کاری بدون عیب نیست ولی بدانید اگر روزی خلاقیت شما در پس چهارچوب های ذهنیتان محدود شود، نه تنها از مسیر پیشرفت کارهای لذت کافی را نخواهید برد، بلکه محصول نهایی هم چنگی به دل نخواهد زد.
